دیجیتال برندینگ چیست؟
یک دیدگاه سنتی در مورد دیجیتال برندینگ می گوید که یک برند عبارت است از: “نام، اصطلاح، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری که کالای یا خدمات یک فروشنده را از سایر فروشندگان متمایز می کند.
در حقیقت، کلمه برند از کلمه نورس باستان “برندر” گرفته شده است، به معنای “سوزاندن” که برای علامت گذاری احشام با سوزاندن و علامت گذاری برند مالک بر روی آنها استفاده می شد.
این ایده از برندینگ در طول سال ها توسعه یافته است تا مجموعه ای گسترده تر از ملاحظات را در نظر بگیرد و همچنین علاوه بر هویت بصری، ممکن است ما افکار، احساسات، ادراکات، تصاویر، تجربیات، باورها، نگرش ها و موارد دیگر را که با یک برند مرتبط هستند در نظر بگیریم. این مجموعه ملاحظات باعث ایجاد تصویر برند ما می شود و همچنین ممکن است ما در مورد تجربه برند خود نیز صحبت کنیم. به نظر من بهترین تعریف در مورد آن این است که برند شخصیت چیزی است.
چگونه دنیای دیجیتال، برندینگ را تغییر داده است
اگر شخصیت فردی را صرفا به واسطه ی گفته های خود او بخواهیم بشناسیم، ممکن است در نهایت درک بسیار کمی از او داشته باشیم. ما همچنین ممکن است در باور و اعتماد به شخصیت ساخته شده دچار مشکل شویم و ممکن است شروع به زیر سوال بردن انگیزه هایی کنیم که آن فرد در مورد خودش به ما می گوید.
این دقیقاً وضعیت برندینگ تجاری است که از کانال های پخش مانند تلویزیون استفاده می کند. یک شخصیت مجسم می شود و سپس به ما می گویند شخصیت چیست. ما نمی توانیم شخصیت واقعی را مورد بحث قرار دهیم و با آن درگیر شویم و به درستی آن پی ببریم.
رسانه دیجیتال اکنون به این معنی است که مکالمه دیگر یک طرفه نیست. می توانم چالش ایجاد کنم، سوال بپرسم و تصویری واقعی از برند ایجاد کنم. من می توانم یک برند را بررسی کنم و ببینم که واقعاً چیست. این می تواند برای بسیاری از برندهای سنتی چیز ترسناکی باشد. همچنین می تواند فرصتی بزرگ باشد.
اگر برند اساساً شخصیت چیزی است، رسانه های دیجیتال به ما توانایی و فرصت درک شخصیت واقعی آن چیز را می دهند. سپس می توانیم از این درک برای کمک به خودمان در روند تصمیم گیری استفاده کنیم.
این از سمت مشتری یک فرصت عالی است. به عنوان مثال، به این معنی است که من می توانم به جای اینکه یک ساعت در هنگام تماس تلفنی با یک مرکز تماس معطل شوم و چاره دیگری جز تحمل آن نداشته باشم، مستقیماً به یکی از کانال های رسانه های اجتماعی بروم و ناراحتی های خود را بسیار واضح و کاملاً مشهود جلوه دهم.
محیط فعالیت برای مشاغل کاملاً تغییر یافته است که اگر آنها این تغییر را نادیده بگیرند، می تواند منجر به مشکل شود.
این توانایی درگیر شدن و تحقیق در مورد یک برند را می توان از دید ساده تری نیز بررسی کرد. شاید من قصد خرید یک ماشین یا یک سرویس B2B را داشته باشم. اکنون می توانم تحقیقات زیادی انجام دهم و تصمیم خود را قبل از صحبت با فروشنده اتومبیل یا فروشنده خدمات با دیگران در میان بگذارم.
هنگامی که مرحله نهایی خرید را انجام می دهم، بسیار آگاه ترم و درک نسبتاً عمیقی از برند را بدست آورده ام قبل از اینکه مستقیماً با آن درگیر شوم. در واقع از اطلاعاتی که به صورت آنلاین جمع می کنم، ممکن است فقط به برندهایی خاص فکر کنم.
این اطلاعات ممکن است در وب سایت شخص ثالث به صورت بررسی یا کامنت از شخصی که هرگز ملاقات نکرده ام وجود داشته باشد، اما ممکن است از طریق شهرت خود برند به آن اعتماد کنم.
عدم موفقیت دیجیتال برندینگ در شبکه های اجتماعی
در چنین محیطی که با سرعتی زیاد تغییر می کند و با سرعتی پایین، مشاغل با آن خود را انطباق میدهند، منجر به داستان های فاجعه بار رسانه های اجتماعی می شود که روزانه در اینترنت می بینیم. درواقع ساخت برند شخصی در این فضا ممکن است زمانبر باشد.
بیشتر فاجعه های رخ داده در شبکه های اجتماعی عدم دانش در مورد نحوه استفاده عملی از یک کانال رسانه اجتماعی خاص را نشان می دهند، یا باوری را نشان می دهند که برند می تواند به نوعی کانال را دستکاری کرده و از نیاز درست و شفافیت دور شود.
معیارهای برند سنتی در برابر دیجیتال برندینگ
به طور سنتی، برند با پرسیدن سوال و تلاش برای قضاوت در مورد نظر افراد در مورد آن و تلاش برای کشف تاثیر آن در فروش بالقوه، اندازه گیری می شده است.
طیف گسترده ای از روش های مختلف برای بررسی این موضوع وجود دارد، اما به طور کلی ما نوعی از نمونه گیری از مخاطبان خود را انجام می دهیم و می بینیم که نگرش آنها قبل و بعد از قرار گرفتن در معرض نوعی بازاریابی چیست.
این نظرسنجی سوالاتی را می پرسد و البته روش های زیادی برای این کار وجود دارد، اما اساساً ما به دنبال پاسخ سوالات زیر هستیم:
* آیا از برند آگاهی دارید؟
* آیا برند را دوست دارید؟
* آیا قصد خرید این برند را دارید؟
* اگر قبلا خرید کرده اید، آیا قصد خرید مجدد آن را دارید؟
اساساً، ما فرض می کنیم که اگر بتوانیم کاری کنیم افراد بیشتری به این سوالات پاسخ مثبت بدهند، احتمالاً فروش بیشتری خواهیم داشت.
تجربه دیجیتال برندینگ در مخاطبان
در اصل، دیجیتال برندینگ، شخصیت سازمان، خدمات یا محصول ماست که به وسیله مجموع تمام تجربیاتی که یک فرد با آن برند دارد ایجاد می شود. همچنین می توان با آموزش برندینگ و مدیریت آن موفقیت خود را تضمین نمود.
برندینگ دیجیتالی هنوز مواردی مانند هویت بصری را شامل می شود، اما در حال حاضر شامل نقاط تماس بسیار مهم و تأثیرگذاری مانند تعاملات رسانه های اجتماعی و بررسی آنلاین است.
لوگوی شما ممکن است شما را قابل شناسایی کند، اما این برند کلی شماست که تصمیم می گیرد من شما را به خاطر چه چیزی بخاطر بسپارم.
نقاط تماس در دیجیتال برندینگ
اگر ما دیجیتال برندینگ را به عنوان مجموع تمام تجربیاتی که یک فرد با یک برند دارد، تعریف کنیم استفاده از اصطلاح “نقطه تماس” برای اشاره به یکی از این تجارب، ساده به نظر می رسد.
با این حال، باید در تعریف نقطه تماس دقت کنیم. یک نقطه تماس اغلب به نوعی تعامل یا تجربه با یک کانال بازاریابی ایجاد شده توسط برند تعبیر می شود.
این ایده از یک کانال بازاریابی می تواند گسترش یابد تا شامل مواردی از قبیل بسته بندی تا تماس تلفنی باشد. اگر ما فراتر از این تجربه های کنترل شده توسط برند به مواردی مانند تبلیغات دهان به دهان و تعامل با شبکه های اجتماعی می رویم.
برای هر کسی در صنعت بازاریابی لازم است که از کانال های آنلاین استقبال کند و روش های بهتری را برای کمک به مصرف کنندگان در یافتن، لذت بردن و به اشتراک گذاشتن محتوای عالی که از اهداف تجاری شما پشتیبانی می کند، کشف کند.
این بدان معناست که فراتر از رویکردهای معمول تبلیغاتی قدم بگذاریم و در هر مرحله از چرخه خرید، به دنبال ایجاد تجارب عالی برای مشتریان باشیم.
به هر حال، یک برند کمی بیشتر از مجموع تمام حرف های افراد در مورد آن است. وظیفه بازاریاب مدرن این است که اطمینان حاصل کند مکالمه هایی که برندهای ما را احاطه کرده اند واقعی و مطلوب بوده و به راحتی از طریق کانال هایی که مشتریان ما انتخاب می کنند قابل یافتن باشند.
بازده جدید سرمایه گذاری از همین جا ناشی می شود، حجم گفتگوی آنلاین که بر فروش برند شما تأثیر مثبت می گذارد.
وقت آن فرا رسیده است که شروعی تازه داشته باشید، به دنیای دیجیتال خوش آمدید !
تمرکز بر ارزش در بازاریابی دیجیتالی
با همه این صحبت ها درباره درک برند، تعامل در شبکه های اجتماعی و تغییر محیط های کسب و کار، به راحتی می توان از اصول کسب و کار و بازاریابی که برای موفقیت سازمان ما ضروری هستند، منحرف شد. این امر به ویژه هنگامی که محیطی که ما در آن کار می کنیم به سرعت در حال تغییر است، اتفاق می افتد و به راحتی چیزهای جدید و پرزرق و برق ما را به خود مشغول می کنند و نه چیزهای موثر.
اساساً باید دو مورد مهم را همیشه به روشنی درک کنیم:
اول، ما همیشه باید اهداف کسب و کار خود را با بینشی واضح ببینیم و بر چگونگی ارتباط هر فعالیت بازاریابی با آن متمرکز شویم.
دوم، ما باید اهداف مخاطبان هدف خود را درک کنیم تا بتوانیم خواسته های آن ها را با آنچه ارائه می دهیم همسو کنیم. ما باید انگیزه آنها را درک کنیم.
هر چیز دیگری نسبت به این دو نکته اساسی واقعاً در مرتبه ی دوم اهمیت قرار دارد – و همیشه خوب است که گاه به گاه به این اصول بازگردیم.
از بین بردن شکاف ها در برندینگ
به طور سنتی، وقتی اهداف تجاری را در نظر میگیریم و اهداف مخاطبان را هدف قرار می دهیم، زمانی که این دو مورد با هم همپوشانی داشته باشند، می توانیم ارزش را ببینیم. ارزش، هم برای کسب و کار و هم برای مخاطبان هدف.
با این حال، واقعیت در یک محیط دیجیتالی این است که این ارزش بالقوه کافی نیست.
اگر من می خواهم شما به صورت آنلاین با من وارد تعامل شوید، این صرفا کافی نیست که محصول یا خدمات من فقط ارزش ارائه دهند.
من باید برای شما دلیلی بیاورم که بخواهید تعامل داشته باشید، درباره محصول یا خدمات من بازخورد داشته باشید و به طور کلی گفتگو ایجاد کنید.
اهداف کسب و کار و اهداف کاربر اگر همسو باشند، ارزش ایجاد می شود
اینجاست که دیجیتال برندینگ مطرح می شود. دیجیتال برندینگ می تواند شکاف بین اهداف کسب و کار ما و آنچه مخاطبان هدف من می خواهند با آن درگیر شوند را از بین می برد.
دیجیتال برندینگ شکاف بین اهداف کسب و کار و اهداف مخاطبان هدف را از بین می برد
درباره راوین خسروی
مدرس دوره های مدیریت برند. ستراتژیست و مشاور برندهای مدیریت تبلیغات، استارتاپ برندینگ
سایر نوشته های راوین خسروی
در لینکدین
ما را دنبال کنید!
در اینستاگرام
ما را دنبال کنید!
دیدگاهتان را بنویسید